میخنده

دل نگارها ,خفا خفته های من

میخنده

دل نگارها ,خفا خفته های من

از بهار

بعضی روزای بدرنگ هست که از ته دل میگم کاش فقط یه نفر بود که حالت چطوره گفتنش برام معنی متفاوتی داشت فقط یه نفر که راحت و بی دغدغه بهش بگم خیلی بد و اازم توضیح نخواد که چرا فقط یه جوری که نگم و بدونه آرومم کنه.حتی نه زیاد گفتم همون قسمت اول از سرم هم زیاده. 

روزی

روزی به در آیم من از این پرده ی ناموس  

هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم 


دیگر شراب هم به بستر خوابم نمی برد ... 

و خدا رو شکر بابت این که یاد گرفته بعد اذیت کردنش بگه:  

نه شووووووووووووووووخی !