میخنده

دل نگارها ,خفا خفته های من

میخنده

دل نگارها ,خفا خفته های من

هایده...

رفتم و بار سفر بستم

 با تو هستم هر کجا هستم

عزیز قدیمی

تو چون آبی و من ماهی

 

تو چون ماهی و من یک دشت تاریکی

 و شاید چون سیه رو آسمانی تشنه ی ماهی


و حتی برکه ای مرده

 که گر عکسی ز روی ماه تو

    وی را شود مهمان

  شود چون چشمه ی ماهان.