چراغ هایی که میگذرند خبر از عبور دوباره ی جاده میدهند
و عکس مبهم من به شیشه ی تاریک اتوبوس
با حسرتی لخت نظاره گر چراغ هاییست که نمیگذرند
و چراغ هایی که نمیگذرند
زندانبان آرامشی در دوردست ها
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یه پولیور صورتی یا آبی بود که برات خریدم و خیلی دوس داشتی ولی مامانت اینا خوششون نمیاومد بعد بهم یه چیزی گفتی تو مایه های این که باید ۱۶ میلیارد تو جیباش پر پول باشه!
بابا فنتتو عشق است
واقعا چه آدم تلخی بود اونی که دهنشو وا کرد و گفت:
از دل برود هر آن که از دیده زود.
حالا من شیرین کلام اصلاحش میکنم خزعبلات آقا رو:
فوقش
از دیده رود هر آنکه از دل برود.
مشکلی هست نه؟